کد خبر : 243039 تاریخ انتشار : شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۳

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ اگر چشم قاضی به دوستان و بستگان افتد و گوشی قاضی هر ندایی را پذیرا باشد آنچنان دیوان و دارالقضا را به دیوان بلخ تشبیه کنند. آورده اند که… در زمان قدیم در شهر بلخ شبی دزدی از دیوارخانه ای بالا رفت. تصادفاً در …

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ

معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ

اگر چشم قاضی به دوستان و بستگان افتد و گوشی قاضی هر ندایی را پذیرا باشد آنچنان دیوان و دارالقضا را به دیوان بلخ تشبیه کنند.

آورده اند که…

در زمان قدیم در شهر بلخ شبی دزدی از دیوارخانه ای بالا رفت. تصادفاً در حین بالا رفتن از دیوار پایش لغزیده به زمین افتاد و پایش شکست، بر اثر انعکاس صدا همسایه ها از خانه بیرون دویده، دزد را دستگیر و به کلانتری تسلیم نمودند. دزد از کلانتری جهت معالجه به بیمارستان اعزام شد و در انجا شکایت نزد قاضی برد که چون دیوارخانه بلند ساخته شده بود و من نتوانستم از دیوار بالا بروم بدین جهت صاحبخانه مقصر و بایستی از عهده خسارت وارده برآید.

قاضی دیوان بلخ دستور احضار صاحبخانه را صادر و بدین جهت صاحبخانه نیز گناه را به گردن بنا، که دیوار بلند ساخته و بنا هم خشتمال را مقصر قلمداد نمود و به همین طریق خشتمال نجار را که قالب خشت را بزرگ ساخته و نجار هم پس از حضور در دادگاه اذعان کرد، چون عاشق روی دختری بودم روزی که مشغول ساختن قالب بودم و حسب تصادف همان دختر پسری رو از درب دکانم گذشت و بر اثر عبور او عقل و دل و دینم ازدست برفت، نتیجه اینکه دخترک را خواستند، او هم دعانویسی را گناهکار دانست که به مادرش دعایی را داده بود که از اثر آن دعا چنین مهوش قدم به عرصه وجود گذارده بود.

بالاخره دعانویس بدبخت محکوم شد که یک چشمش را از حدقه در آوردند، او هم اظهار داشت در همسایگی ما شکارچی هست، هرگاه شکاری را هدف قرار می دهد یک چشمش را به هم گذارده و با چشم دیگر نشانه روی می کند و چون یک چشم شکارچی زاید است به جای چشم من چشم او را در آوردند. قضات دیوان بلخ با الاتفاق رأی دعانویس را پسندیدند و. به اتفاق آراء، رای صادر کردند که یک چشم شکارچی را در آوردند.

به این پست امتیاز دهید
دسته بندی : سرگرمی ، ضرب و المثل بازدید 574 بار
دیدگاهتان را بنویسید

css.php